پرچنان

ساخت وبلاگ
در گفتگویی هستم و می‌گوید: نوشته های حسی عاطفی ات خوب بود و این روزها کمتر اینگونه می نویسی. در گشت سیار که بودم عاطفه ام و احساساتم به سختی درگیر موضوع می‌شد. گاهی در همان لحظه بروز نمیدادم و بر روی پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 180 تاريخ : دوشنبه 6 اسفند 1397 ساعت: 17:00

شیفت هستم و تلفنم زنگ میخورد. زنی گزارش دامادش را میدهد که بر روی پای نوه سه ساله اش آب جوش ریخته است. بعضی وقتها معطل میکنم، سیم جین میکنم ، تا تشخیص دهم تماس واقعی و حقیقی است یا خیر؟اما اینجا نه، س پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 188 تاريخ : دوشنبه 6 اسفند 1397 ساعت: 17:00

امان از  «صدای »فقرسوار بی آرتی که میشوم و در اتوبوس بسته میشود، بوی تند ادرار مشامم را سخت می آزارد. با نگاهی به مسافران و درب بسته اتوبوس میکنم و، متوجه اوضاع میشوم. بویناکی از ویلچر پیرمردی است که پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 192 تاريخ : دوشنبه 6 اسفند 1397 ساعت: 17:00

به مادر پیشنهاد میدم بیا بریم فلان تاتر. درنگی میکند و میگوید:« نمی ایم، با چادر بیام آنجا، انگشت نما میشوم».تفکر ذهنی ما میتواند حصار ایجاد کند. واقعاً این تفکر ذهنی و خیالی مادرم بود و لزوما اینگونه پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 181 تاريخ : جمعه 3 اسفند 1397 ساعت: 10:54

پرچنان:زنگ زد، «آقا هر چی قرص پیدا کرده ام ریختم جلو رویم، جلوم پر از قرص است...»شروع به دیالوگ با او شدم.  دیالوگی از این جنس، نفس گیر و دقیق باید باشد. حواسم را جمع میکنم تا از جنس دیالوگ فاصله نگیر پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 190 تاريخ : جمعه 3 اسفند 1397 ساعت: 10:54

این نوشته را اول صبح، بعد از شیفت نیمه خواب هوشیار بیداری نوشتم و یک پی نوشت هم دارد که زایشی است جدید  از آنی و لحظه‌ای ،بعد از رکابیدن تا به منزل: دقیقه هفت‌: در دقیقه هفت او نا امید و من هم کم امید پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 171 تاريخ : جمعه 3 اسفند 1397 ساعت: 10:54

تا به حال تاتر پرفرم نرفته بودم. پیمان نمیدانست چگونه کاریست؟ گفتم هر چه بادا باد. پوسترش گیرم انداخته بود و من مدتهاست گیر « ما شدن» هستم و اینک در این پوستر  یک دیگرانی را نیز وارد « مایی » میکند. و پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 195 تاريخ : جمعه 3 اسفند 1397 ساعت: 10:54

این روزها فضای کسب و کار خوب نیست. یکی از این کسب و کارها، کافه ها فست فود ها و رستوران هاست. حال چه باید کرد؟ طبیعتی ترین حالت ماجرا آن است که رفتن به این مکان ها را از سبک زندگی خود حذف کنیم. اما در پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 181 تاريخ : جمعه 3 اسفند 1397 ساعت: 10:54

پرچنان:خانمی تماس گرفت بر صدایش بسیار مسلط بود. مشاوره میخواست، تا آمدم تلفن صدای مشاوره را بدهم، گفت دو هفته پیش افکار خودکشی داشته است و مدتیست چیزی خوشحالش نمیکند. و... کمی درنگ کردم، گفتگو را ادام پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 182 تاريخ : جمعه 3 اسفند 1397 ساعت: 10:54

تراکت را که آمد مغازه و داد دستم، چَشم در چَشم شدیم. درنگی کرد و گفت: « امتحان کردم ها و از بین این سه تا غذا، این از همه خوشمزه تر بود» ازش تشکر کردم و تا دو ساعت در پوست خود نمیگنجیدم، و وقتی نمیتوا پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 215 تاريخ : جمعه 3 اسفند 1397 ساعت: 10:54

پرچنان:همکارم یکی از پستهای پرچنان را که مدتها پیش نوشته بودم خوانده و می‌نویسد: آمد بچه هایش را با حکم قاضی تحویل گرفت.حالم گرفته می‌شود. ای کاش مشتی زده بودمش،  این فکری بود که از سرم گذشت. از این ک پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 178 تاريخ : جمعه 3 اسفند 1397 ساعت: 10:54